الماس



روز آخر حذف و اضافه یاد یکی از هم کلاسی هام افتادم که دو سه ترمه پیگیر درس خوندن شده و کلا خیلی اکتیو شده و چون از ترم قبل هم یکم باهاش وقت گذرونده بودم فکر کردم میتونه فرد مناسبی باشه،پیام دادم به استادم و ازش م گرفتم و گفت که به نظر فرد مناسبی میاد 

رفتم باهاش صحبت کردم و خیلیییییییی ذوق کرد.خیلی زیاد!

و از استادم خواست که به عنوان درس اختیاری واحد برداره،استاد بهش گفت اگر نزدیک به ددلاینه بردار والا صبر کن صحبت کنیم 

اونم عصر همون روز واحدو برداشت:/

هنوز استاد باهامون صحبت نکرده.ولی من روند کار رو بهش توضیح دادم و گفتم که خودم تا الان چیکار کردم و چقدر فول تایم کار کردم که بدونه جدیه.شبش اومد گفت واحدو برداشتم و از فردا شروع کنیم و ذوق و فلان 

منم خوشحال شدم و حتی بهش گفتم اگر خواست کاریو شروع کنه قبلش به من اطلاع بده که کار تکراری نکنیم و گفت باشه.اما الان سه روز گذشته و خبری ازش نیست:| و خب این منی که اینور یه عالمه شوق و ذوق دارم و در کنارش واقعا دارم کار میکنم و وقت میذارم رو ناامید کرده ، ولی دارم سعی میکنم که صبورتر باشم،کمتر قضاوت کنم و این سکوت رو به فال نیک بگیرم که منتظره اول با استاد صحبت کنه.نتونستم تحمل کنم و ازش ننویسم ولی:)) یکم هم مضطرب شدم.

نمیدونم به استادم بگم که بهش بگه چقدر کار جدیه که به خودش بیاد یا نه کار زشتیه؟

حتی این فکر هم به سرم زده که بگم به اون یه کار دیگه بده اصن میخوام تنها باشم 

چه کاری بود کردم :||


خب امروز با استادم تماس گرفتم و گزارش دادم و گفت بسیار عالی کار کردم *_*

راجع به اینکه با کی کار کنم صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ملالی نیست.بگردیم ببینیم کسی هست یا اگر هم در نهایت نبود اوکیه.خودم تنها کار میکنم با این تفاوت که همه ی کار روی دوش خودمه و سنگین میشه.که خب من از این هم نمیترسم دیگه.از اینکه تنها باشم نمیترسم.بالاخره که باید یاد بگیرم.

چه بسا اینم گفتیم که تنهایی خیلی بهتر از کار کردن با کسیه که خوب نباشه و تو بخوای یه پولی هم بهش بدی بره فقط :)))

گفت من هم یه زمانی تنها کار کردم،بعد چندثانیه مکث کرد گفت با اینکه من بزرگتر از شمام و اون موقع دکترا بودم :))) آقا من تازه کار بی تجربه رو با خودش مقایسه میکنه چرا ، فروتن،گل:) خوشحالم انتخابش کردم چون اصلا استرس نمیده بلکه بسیار هم آرامش بخشه.

یک سری نرم افزارهای جانبی هم باید یاد بگیرم.ببینم چی میشه 

و قرار شده تو این هفته دیگه خط مشی کار رو مشخص کنم.هدینگهایی که قراره کار کنم و خب بهش نگفتم که من الردی دارم اینا رو تو ذهنم.فکر کردم ممکنه توقعش بره بالا و بعدا که درسهام سنگین شد داستان شه.

خوشحالم.استرسم کمتر شده ولی کلا چون کار ، کار جدید و منم بی تجربه و زمان هم محدوده بالاخره نگرانیه هست.بد هم نیست باعث تحرک میشه


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رژیم لاغری | چاقی | لاغری نیازمندی صنعت ساختمان راد الکتریک توزیع کننده انواع شنت جریان مستقیم ( DC ) برند ZIEGLER آلمان اسنپ فیلم رسانه رساندن خبر های فیلمی به شما شرکت حسابداری محاسبان تلاشگر خبره بزرگترین مرجع موسیقی آهنگهای الکترونیک هیپ هاپ و راک تقویم 1399 مشهد سالنامه سررسید بارون مدرن دیزاین هاتف مشاوره دارالفنون