روز آخر حذف و اضافه یاد یکی از هم کلاسی هام افتادم که دو سه ترمه پیگیر درس خوندن شده و کلا خیلی اکتیو شده و چون از ترم قبل هم یکم باهاش وقت گذرونده بودم فکر کردم میتونه فرد مناسبی باشه،پیام دادم به استادم و ازش م گرفتم و گفت که به نظر فرد مناسبی میاد 

رفتم باهاش صحبت کردم و خیلیییییییی ذوق کرد.خیلی زیاد!

و از استادم خواست که به عنوان درس اختیاری واحد برداره،استاد بهش گفت اگر نزدیک به ددلاینه بردار والا صبر کن صحبت کنیم 

اونم عصر همون روز واحدو برداشت:/

هنوز استاد باهامون صحبت نکرده.ولی من روند کار رو بهش توضیح دادم و گفتم که خودم تا الان چیکار کردم و چقدر فول تایم کار کردم که بدونه جدیه.شبش اومد گفت واحدو برداشتم و از فردا شروع کنیم و ذوق و فلان 

منم خوشحال شدم و حتی بهش گفتم اگر خواست کاریو شروع کنه قبلش به من اطلاع بده که کار تکراری نکنیم و گفت باشه.اما الان سه روز گذشته و خبری ازش نیست:| و خب این منی که اینور یه عالمه شوق و ذوق دارم و در کنارش واقعا دارم کار میکنم و وقت میذارم رو ناامید کرده ، ولی دارم سعی میکنم که صبورتر باشم،کمتر قضاوت کنم و این سکوت رو به فال نیک بگیرم که منتظره اول با استاد صحبت کنه.نتونستم تحمل کنم و ازش ننویسم ولی:)) یکم هم مضطرب شدم.

نمیدونم به استادم بگم که بهش بگه چقدر کار جدیه که به خودش بیاد یا نه کار زشتیه؟

حتی این فکر هم به سرم زده که بگم به اون یه کار دیگه بده اصن میخوام تنها باشم 

چه کاری بود کردم :||

نمیدونم کار درستی کردم یا نه ://

خداروشکر خوب پیش رفت

کار ,هم ,بهش ,صحبت ,ازش ,روز ,که به ,کردم و ,و از ,و گفت ,و ازش

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

10 تصویر فوق العاده سال از دستگاه برش لیزری درجهان نیکوکاری اموزش سیم کشی ساختمان یادگیری زبان انگلیسی Bestkonkur وبلاگ شخصی در مورد کار و امورات روزمره فرآورده های زیتون بکر وبلاگ عینک آفتابی ساناز اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها دانلود رایگان فیلم ایرانی جدید